ما در ظلمت ایم
بدان خاطر که کسی به عشق ما نسوخت
ما تنهاییم
چرا که هرگز کسی ما را به جانب خود نخواند
عشق های معصوم ، بی کار و بی انگیزه اند
و دوست داشتن ز سفرهای دراز
تهی دست باز میگردد
دیگر امید درودی نیست
امید نوازشی نیست...
نظرات شما عزیزان:
کاش بیایی
باانگشتانت به رسم کودکی چشمانم را بگیری
درگوشم بخوانی
ازعشق ،ازروزهای خوب ازآمدن بهارو رفتن سرمای سخت تنهایی
گونه ام را ببوسی و بگویی من آمدم
دیدگانت را بازکن
پاسخ: ای کاش بیایی . یعنی میشه..؟
باانگشتانت به رسم کودکی چشمانم را بگیری
درگوشم بخوانی
ازعشق ،ازروزهای خوب ازآمدن بهارو رفتن سرمای سخت تنهایی
گونه ام را ببوسی و بگویی من آمدم
دیدگانت را بازکن
پاسخ: ای کاش بیایی . یعنی میشه..؟
بازامروز دلم بهانه ات را گرفته است
وباز من مجبورش میکنم که به عشقت شعربگوید
میخواهم سرش را گرم کند
میخواهم به این بهانه کمی خودش را خالی کند
اما انگاربی فایده است
دیگرفقط خودخودخودت میتوانی مسکن این قلب بیقرارشوی
بیا عشق من
بی تابم
پاسخ:liiike
وباز من مجبورش میکنم که به عشقت شعربگوید
میخواهم سرش را گرم کند
میخواهم به این بهانه کمی خودش را خالی کند
اما انگاربی فایده است
دیگرفقط خودخودخودت میتوانی مسکن این قلب بیقرارشوی
بیا عشق من
بی تابم
پاسخ:liiike
فقط رفت بدون کلامی که بوی اشک دهد...
فقط رفت بدون نگاهی که رنگ حسرت داشته باشد...
فقط رفت... فقط رفت و من شنیدم که توی دلش گفت: راحت شدم...
پاسخ: ولی من نابود شدم....نمیدانم چرا رفت؟؟ گفته بود همیشه کنارت هستم!ولی رفت... like tarlan
فقط رفت بدون نگاهی که رنگ حسرت داشته باشد...
فقط رفت... فقط رفت و من شنیدم که توی دلش گفت: راحت شدم...
پاسخ: ولی من نابود شدم....نمیدانم چرا رفت؟؟ گفته بود همیشه کنارت هستم!ولی رفت... like tarlan
ϰ-†нêmê§ |